اشاره: این یادداشت کاملا شخصی و برای یادگاری نوشته شده و ارزش عنایت شما را ندارد. بگذارید و بگذرید!
جشنوارهام همین جاست: جشنواره شعر دفاع مقدس استان کردستان همین امروز در مریوان برگزار میشود. منطقه عملیاتی والفجر 4. بنا بود بنده هم باشم، به قول دوستان: مهمان ویژه! راستش را بخواهید بیش از ده سال است که بنا دارم سفری به مریوان داشته باشم و قسمت نمیشود. حالا به بهترین شکلی فرصت به دست آمده بود. کارهایی را که در خصوص سفر امام امت به قم به عهده گرفته بودم تحویل دادم و داشتم راهی میشدم. دیدم نمیتوانم از قم دل بکنم. یعنی دیدم نمیتوانم از امامم دل بکنم. هر چه کردم نشد. خوب که فکر کردم دیدم بعد از سالها نایب امام زمان به قم میآید و درست از سر کوچه ما میگذرد، آن وقت من بلند شوم بروم جشنواره؟ دیدم جشنوارهام همین جاست! برای رفتن به مریوان و منطقه عملیاتی و صفا با شهیدان هم وقت هست و خدا بزرگ است. صحنههایی هم دیدم که عزمم بر ماندن جدیتر شد. مثلاً دیدن حال و روز مادرم!
مادری دارم بهتر از برگ درخت: مادر این روزها با فشار خون و پادرد و نمیدانم چیچیز اعصاب دست به گریبان است. کمتر بیرون میرود، بیشتر به پزشک و دارو فکر میکند. چند روز پیش که منزل پدر بودم گفت: «پسرم اگر عکس امام خامنهای را در خیابان میدادند یکی برایم بیاور.» نه اینکه قحطی عکس و پوستر باشد و در منزل تصویری از ایشان نباشد، اما مادر میخواست از همان تصاویری که برای استقبال و در خیابان توسط مردم پخش میشود داشته باشد. مادر میگفت:«میخواهم تک و تنها با پای خودم بروم به استقبال امام.» نگرانی ما فایدهای نداشت و توصیههای ما را با لبخند میشنید.
جوانان عاشق: در چند روز گذشته خیابان پر شده بود از شور و حال. جوانانی که عکس و لبخند و شیرینی و نستعلیق توزیع میکردند. جوانانی با قیافههایی که اگر ایشان را در آن حال نمیدیدی میگفتی اینها حتما ضد انقلاب اند! اما جوانان عاشق امام امت هستند و روز و شبشان را برای استقبال باشکوه از نایب امام زمان وقف کردهاند.
دریایی از عکسها و نوشتههای دوست داشتنی: سطح شهر و به ویژه خیابان محل سکونتات پر شده از تصاویر کسی که در این نظام بیش از همه دوستش داری. خدایا چه همه بنر و پوستر امام خامنهای!!! خدایا چقدر نوشته در خوشآمد گویی به حضرت ماه!!! چقدر نوشته از بیانات ایشان. بنیاد شهید هم کار خوبی کرده و تصاویر شهیدان زینت بخش هر کوچه شده! آیا عجیب و تأمل برانگیز نیست که فرماندهات – شهید سید محمد رضا فیض – آمده و درست سرکوچه شما به استقبال امام خامنهای، تمام قد ایستاده است؟ خدایا میشود تمام سال خیابانهای شهرم همین طور باشد؟
خدایا توان عطایمان کن: امشب گشتی در شهر زدم. تا دقایقی پیش هنوز هم عملیات استقبال ادامه داشت. کلی راه رفتم و شهر و جوانان منتظر و گیتهای تودرتو و حلقههای خالی از جمعیت را نظاره کردم. با چند نوجوان که از دورترین شهرک نسبت به مرکز قم (مهدیه) با پای پیاده خودشان را به پشت گیت رسانده بودند گپی زدم. میگفتند فقط به عشق ولایت آمدهایم و اگر صبح میخواستیم بیاییم شاید دیر میشد.
اکنون ساعت 03:30 بامداد است و هنوز بیدارم. شب گدشته نیز فقط دو ساعت خوابیدهام و صبح ساعت 7 با دوستان قرار دارم ولی با اطمینان میتوانم بگویم که احساس خستگی ندارم. یقین دارم که این اشتیاق امان چند دقیقه استراحت را هم نخواهد داد. خدایا توان بده تا امروز در مراسم استقبال امام امت سرپا و شاداب باشم.