همراهان این وبلاگ، نقدهای بنده به اخراجیها 1 را خواندهاند و میدانند به عنوان یک مجروح دفاع مقدس که دستی هم بر آتش متن و نقد دارد، چه همه دلش از اخراجی های 1 خون است.
باری برای دیدن اخراجیهای 2 به سینما نرفتم و بعد از درآمدن نسخه خانگیاش، آن را خریدم، ولی هرگز شجاعت دیدنش را پیدا نکردم. با توجه به خواندهها و شنیدهها و مقایسه آن با اخراجیهای 1، به این نتیجه رسیدم که دیدن آن را طاقت نخواهم آورد و این گونه است که هنوز هم اخراجیها 2 را ندیدهام.
با اکران اخراجیهای 3 و دیدن عصبانیت منافقین و ضدانقلاب، با خود گفتم حتما باید آن را ببینم و نقدی هم بر آن بنویسم تا «آقا مسعود» (که به گفته خودش با بنده مشکلی ندارد) و «آقا حمید» که بعد از اخراجیهای 1 از بنده دل خور است را نیز خوش آید؛ اما هرگز فرصت سینما رفتن به دست نیامد. یک نسخه خانگی از اخراجیهای ۳ همان اوایل به دستم رسید که وقتی متوجه شدم «پردهای» است، ندیدم. تا زمان گذشت و دیر شد و به قول حاجی گرینوف، دیدم دیگر نوشتن افاقه نمیکند!
امشب – و هم اکنون - به همت مهندس ضرغامی و همکاران، اخراجی های 3 در حال پخش است. هر چند قبلاً از خود سؤال میکردم که آن همه اشکالات اخراجیهای 1، که به گفته کارشناسان در اخراجیهای 2 بسط و قوام یافته، چگونه بناست در اخراجیهای 3 جمع و جور شود و این آب رفته چگونه بناست به جوی بازگردد، به ویژه وقتی از توانایی و سابقه هنری سازندگان هم مطلع باشیم؛ اما همیشه امیدوار بودم جیغ و فریاد ضدانقلاب بیدلیل نباشد و با یک فیلم سراسر انقلابی و ارزشی روبهرو باشیم.
در هر صورت فیلم ادامه دارد. آقا مسعود عزیز آتش به اختیار تصویری به راه انداخته است و در میان کوبیدن جناحهای مختلف از ارزشی و غیر ارزشی، طبیعتاً داد ضدانقلاب را هم درآورده است، چون اصولاً ضدانقلاب جماعت شیطان صفت و تمامیّت خواه است! همین الان که فیلم تمام نشده و شاهد پخش آگهی میان برنامه هستیم، نکاتی هست که میتوان بیان کرد، از جمله «حاجی گرینوف» که هم در مواردی نماد «کروبی» است و هم در مواردی نماد «احمدی نژاد»، اما برای نوشتن، باید فیلم پایان یابد.
اما به دلایلی که بعضاً از همین یادداشتک (!) هم برمیآید، تصمیم گرفتهام که در مورد این فیلم چیزی نگویم و ننویسم، چرا که این فیلم حرف ندارد !؟
پ.ن: جملهای که در تیتر میبینید، دیالوگ خواهر شهید (!) حاج مجید سوزوکی است که در مورد شهید که به خاطر ازدواج با یک دختر به جبهه رفت، می گوید: «عاشیق اولدی گدّی».
دعا بفرمایید.
ناگفته نماند که اگرچه یادداشتک (!) در هنگام پخش آگهی میان فیلم نوشته شد، ولی پس از اتمام فیلم روی وبلاگ گذاشته شد!
سلام استاد ارجمند
سال نو شده و دفتر 365 برگی دیگر در حال ورق خوردن است.
دفتر نو مبارک و پر برکت.
پر از خاطرات زیبا و خواندنی.
به دور از خط خوردگی.
امیدوارم در تمام لحظه ها سلامت و پیروز باشید.
دعا بفرمایید.
سلام بر شما خواهر فرهیخته و ارجمند
باور کنید از چند ساعت مانده به تحویل سال، به یاد شما و دیگر همراهان تلاش علمی، ادبی و هنری سال 1389 بودم.
ضمن عرض تبریک، امیدوارم سال 91 برای شما سرشار از توفیقات خالصانه باشد و لحظه به لحظه در درگاه الهی مقرب تر باشید.
خداوندا به ما توفیق شهادت عنایت فرما!
سلام
قصد من ترتیب دادن مناظره ای بین شما و آقای امیرخانی که هردو از نویسندگان دفاع مقدس هستید بود که البته از هیچ طرف میسر نشد . امیرخانی آمد و با یک مشت حرف های کهنه و تکراری رفت!
به هر حال ترجیح دادم این پیام را در همین پست جدیدتان به شما برسانم چون با آنچه درج نموده اید مرتبط است .
دعوت از شما برای سخنرانی در دانشگاه ما با هر موضوعی که خودتان انتخاب کنید برنامه ایست که اگر قبول کنید بسیار مفید و قابل استفاده خواهد بود . اما شاید اگر این برنامه مناظره با چهره متفاوت دیگر یا بحث و پرسش و پاسخ باشد جذابیت و کشش بیشتری ایجاد کند . در هر صورت چه مناظره چه سخنرانی موضوع به پیشنهاد خودتان خواهد بود چون شما از چالش های موجود در عرصه های مختلف بیشتر از ما آگاه هستید . بنده هم از طرف بسیج دانشجویی این درخواست را از شما می کنم اگر بپذیرید . اگر هم شرایطی دارید بفرمایید که چه وقتی بهتر است تا با شما تماس بگیرم .
از لطف شما ممنون خواهیم بود
التماس دعا
سلام بر آقای آخوند زاده
بخش نظرات وبلاگ های امیر عباس در چند سال گذشته، تعداد زیادی از کامنت های تایید نشده شما را با خود دارد و شما بهتر از هر کس دلیل مسکوت ماندن آنها را می دانید.
این نظر تایید شد تا به بهانه آن عید را تبریک بگویم.
خوب و شایسته و خدایی باشید و عید مبارک.
سلام استاد بزرگوار
از بزرگواری شماست.
هر زمان که توفیقی دست دهد به یاد شما ودعا گوی شما هستم.
شب گذشته دقایق پایانی فیلم را دیدم . هرچند برایم خوشایند نبود ! اما با لحظه به لحظه آن گریستم!
و چند دقیقه پیش خبر شهادت سه پاسدار در کردستان را شنیدم.
شهادت هنر مردان خداست و باید مرد خدا باشی تا بتوانی در ایامی که همه در کنار خانواده در تدارک عید هستند خانواده را رها کنی و برای اطاعت از نایب حضرت ولی عصر جان فدا کنی.
فارس:"در پی عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب در غرب کشور به منظور ایجاد امنیت و بیرون راندن نیروهای ضد انقلاب، در آستانه سال نو، سه تن از تکاوران سپاه علی بن ابیطالب(ع) به نامهای روحالله شکارچی، سعید غلامی شهروز و محمد سلیمانی در این منطقه به شهادت رسیدند."
"خداوندا به ما توفیق شهادت عنایت فرما!" آمین
ای شقایق های آتش گرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
(سید شهیدان اهل قلم)
سلام
معمولا وبلاگت را دنبال میکنم. میخواستم تشکر کنم که بعد از انتخابات لعنت و نفرین به خاتمی و کروبی و موسوی رو از بالای وبلاگت برداشتی. عید اومده بهتره با هم مهربونتر باشیم. حتما خودت هم همین فکرو کردی؟ یا شاید نکنه رای دادن خاتمی باعث شده دیگه به اون لعنت روا نباشه؟ اینم بگم وقتی نوشتی ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ با خودم گفتم دیگه این ۱۳۹۰ اضافست اما نمیدونستم میخواهی همینطور بمونه تا سال ۹۱
این عید سعید باستانی نوروز را به شما با هر طرز فکری که داری تبریک عرض میکنم.
salam ostad
eydetoun mobarak
bebakhshid ba hedyehye emsalam oomadam net hanooz fonte farsi nadaram
sale khoubi dashte bashid
سلام بر شما
عیدتان مبارک و متشکرم که به یاد بنده بودید.
نمی دانم هدیه تان لپتاپ است یا تبلت؟
هر چه هست امیدوارم در اسرع وقت به فونت زیبای فارسی مجهز شود. ترجیح می دهم نظری نرسد مگر به خط زیبای فارسی عزیز!
شاد باشید.
سلام شما هم حرف ندارید.
و علیک السلام.
سلام نظرتون در باره این درسِ چیه ؟
در انتخابات نهم مردم با زبان رأی گفتند: برخی آخوندها را در رأس دیدیم که ترجیح می دهیم رئیس جمهورمان یک مرد راست گوی ولایتمدار و ارزشی باشد تا یک روحانی که توجهی به آرمانهای انقلاب ندارد.
سلام
جهت اطلاع مخاطبین ارجمند عرض می کنم که این درس از یکی از وبلاگ های بنده نقل شده است: http://namahramane.persianblog.ir/post/70
و اما بعد؛
بله این جمله کلیدی همچنان اعتبار دارد و ملت ایران به انتخاب خود در نهمین و دهمین انتخابات ریاست جمهوری افتخار می کند؛ همچنان که به سربلندی در حوادث پس از انتخابات در سال 88 افتخار می کند. حالا اینکه احمدی نژاد بعدها خطاهایی مرتکب شد و از برخی ارزش ها عدول کرد و باعث شد محبوبیتش به شدت کاهش پیدا کند، تقصیر مردم نیست، تقصیر سیاستمدارانی است که گاهی (اغلب) نمی توانند بر هوای نفسشان غالب شوند.
اگر کسی نظر امروز مرا در باره احمدی نژاد بپرسد، خواهم گفت: با توجه به رویکردهای دکتر، بها دادن به نظریات مشایی و جریان انحرافی و به ویژه بعد از جریان وزیر اطلاعات و خانه نشینی احمدی نژاد، نظرم همان نظر مردم است و به شدت به او انتقاد دارم؛ اما همچنان به رأی خود افتخار می کنم؛ چرا که شرایط روز، کاندیداهای موجود، آرمان های احمدی نژاد و کدهای رهبر معظم انقلاب، مردم را فقط به یک گزینه می رساند و آن احمدی نژاد بود و تغییرات بعدی دکتر احمدی نژاد، صحت انتخاب مردم را زیر سوال نمی برد؛ لذا اگر بارها به زمان انتخابات برگردیم، باز هم با افتخار به دکتر احمدی نژاد رأی خواهم داد.
سلام سال نو مبارک
این چند سالی که میان شما با بنده و بنده با شما آشنایی صورت گرفته همزمان با دوران بلوغ و بالا و پایین شدن اعتقادات من در موارد مختلف بوده که بنده به آن معترفم . اما در بیشتر موارد آن چه از من خوانده اید نظر واقعی من نبوده و خدا هم به آن شاهد است نیازی برای اثبات نمی بینم . کنجکاوی و لذت به چالش کشیدن دیگران در سن من طبیعی ست و هنوز هم این روحیه در من هست . برخی با آن درست برخورد می کنند و به آن جهت می دهند برخی هم درک نمی کنند و با آن می جنگند . به هر حال نمی توانم بگویم از شما چیز های زیادی یاد نگرفتم ولی خوب اگر همراهی شما بود شاید خیلی بیشتر از شما استفاده می کردیم.
کامنت درج شده از من هم شاید خواه نا خواه یاداوری یک بدقولیست که از عجله و کم تجربگی من بوده . برخی کار ها در محیط دانشگاه نیاز به یک برنامه ریزی زمان بر دارد وگرنه استقبال نمی شود و زحمات به هدر می رود . انشالله اگر خدا توفیق دهد در ماه های اینده برخی اقدامات را آغاز می کنم .
با اخراجی های 3 هم به دلایل متعدد موافق نیستم ، آن را اثری مبتذل می دانم و معتقدم بها دادن به این قبیل آثار هنری موجب گم شدن راه اصلی می شود . معتقدین واقعی به انقلاب اسلامی و سربازان عرصه هنر اگر راست می گویند آثاری نظیر همین "قلاده های طلا" را بیشتر کنند .
سلام مجدد
البته نخستین چالش از کامنت های جدّی شما شروع شد و نه از کامنت های شیطنت آمیز. درست پیش از رسیدن شما به بصیرت اجتماعی و سیاسی. اما بعد از انتخابات دهم، وقتی به باورهای ارزشمندی رسیدید، در حالی که سعی در جبران داشتید، شیطنت های دوران جوانی را هم چاشنی کردید.
لازم به قسم خوردن نیست، بنده بیش از آنچه بتوانید تصور کنید شما را می شناسم. یادتان هست که گاهی حتی توهین های رکیک را تایید کرده ام ولی نظرات شما را نه. دلیلش همین است که خودتان گفته اید:«در بیشتر موارد آن چه از من خوانده اید نظر واقعی من نبوده و خدا هم به آن شاهد است نیازی برای اثبات نمی بینم . کنجکاوی و لذت به چالش کشیدن دیگران ...».
بنده این را می دانستم و خوب شد در همین سن شاهد بودید بر خلاف دیگر تجربه هایتان، بالأخره یک نفر هم پیدا شد که سر کار نرفت. حتی در کلاس هم به سوال های واقعی شما جواب می دادم، ولی بازی های شما بی پاسخ می ماند.
پس دیگر فهمیدید چرا اغلب کامنت هایتان بی پاسخ می ماند؟! همچنان اگر باز هم کامنتی با این انگیزه درج کنید، بنده متوجه می شوم و تایید نمی شود حالا به طبقه بندی آدم ها این را هم اضافه بفرمایید که "برخی هم متوجه نیت من می شوند و سر کار نمی روند." بها دادن به «چالش بازی» شما باعث اتلاف وقت برای دو طرف است. این اشتباه را هم در ذهن خود اصلاح کنید و فکر نکنید که در سن شما این بازی درآوردن طبیعی است! انگار ما نوجوان نبوده ایم!؟ بنده از 13 سالگی در اجتماع (جبهه و ...) بوده ام. انسان باید یاد بگیرد منطقی باشد و برای خود و دیگران و وقت خود و دیگران ارزش قائل باشد.
شما انسانی فرهیخته و باهوش هستید و اعتماد به نفس خوبی هم دارید، به همین دلیل گاهی متوجه نیستید که طرف مقابلتان هم ممکن است باهوش و فرهیخته باشد!
همیشه عرض کرده ام:
عیب جوانان این نیست که به خاطر شرایط سن و کمی تجربه، برخی چیزها را نمی دانند، بلکه عیب شان این است که فکر می کنند از همه دنیا بیشتر می فهمند!
یک توصیه هم دارم: با همه انسان ها نمی توان با یک فرمول برخورد کرد. برخی نسخه منحصر به فرد خودشان هستند، به قول شما جوان ها، بعضی ها خیلی «خاص» هستند و باید فرمول مراوده با آنها نیز خاص باشد!
*
در مورد جلسه مورد نظر شما (بسیج) بعید است که در سال 91 بتوانم خدمت تان باشم. دلایلی هست که فعلا بماند.
در مورد اخراجی ها هم مگر بنده این فیلم را تأیید کردم؟ نکند باز این مطلب را نخوانده اید؟ چون قبلاً هم سابقه داشته که مطلب را کامل نخوانده اید و برداشت تان کامل نبوده. بخوانید و ببینید که بنده هم اخراجی ها را تأیید نکرده ام!
برای شما از صمیم قلب آرزوی موفقیت و سربلندی دارم.
=====
پ.ن: نوستالژی - یک بار در اتوبوس مرا با یک نفر مقایسه کردید و به بنده گفتید:«عقلم می گوید فلانی درست می گوید، ولی دلم می گوید که حق با شما [(این حقیر)] ست».
پاسخ مرا یادتان هست؟
سلام
البته من قبل از ۸۸ هم نظر واقعی خودم را نمی دادم . نظر واقعی من را در دوره های مختلف دوستان نزدیک و خانواده می دانند .
بله آن زمانی که به شما گفتم دلم با شماست ولی عقلم گاهی چیز دیگری را می گوید شما فرمودید : پس قدر دلتو بدون؛ پیر مردی روبروی ما نشسته بود بلند خندید ! یادم هست ! اما به هر حال امروز دل و عقلم با مسیر مستقیم و نورانی انقلاب اسلامی و ولایت فقیه است و روز به روز بر اعتقادم راسخ تر و عمیق تر هستم . تغییر عمده من در این سال ها هم بیشتر ناشی از عمیق تر شدن این اعتقاد است که آن را بسیار مهم و سرنوشت ساز می دانم . روزی می دانستم اطاعت از ولی فقیه لازم است امروز به این امر واجب عشق می ورزم و آن را باور دارم .
البته نفس به چالش کشیدن به تنهایی مسئله نیست کنجکاوی این که شما یا دیگران در مقابل این شبهه چه پاسخی می دهید یا می توانید بدهید برای سؤال انگیزه می دهد . این چیز مثبتیست باعث می شود بتوانم در جای دیگری از پاسخ شما استفاده کنم که این کار را هم در مواردی کرده ام . مثل ماجرای جام زهر و .. اگر شما خودتان را با من هم نظر بدانید چندان برای پاسخ جدی و مؤثر تلاش نمی کنید .
درباره اخراجی ها ۳ هم مطلب شما را کامل خواندم و نظر خودم را گفتم. در رد یا تایید نظر شما صحبتی نبود . در ادامه مطلب شما می گویم سر و صدای ضد انقلاب به خاطر جوی بود که در مقابل فیلم جدایی نادر از سیمین پیش امده بود . و گرنه چرا اخراجی های ۱ و ۲با این جو روبرو نشدند؟
من هم بتوانید یا نتوانید به کمک ها و مشاوره ی شما نیاز دارم و مزاحمتان می شوم . به خصوص در زمینه فیلم
از شما ممنون هستم و برای شما بهترین آرزو ها را می کنم . امیدوارم سال خوبی داشته باشید .
سلام
خدا شما را حفظ کند.
در این مجال فقط می توانم عرض کنم حال و آیندۀ ایران عزیز در دستان شماست. همت تان بلند و توفیقات تان مستدام باد.
پاینده باشید.
سلام حاجی
شنیدم لبنانی؟ از برو بچ حزب الله چه خبر؟ اوضاع سوریه در چه حاله؟ موبایلات هم که خاموشه
سلام
اگر تایید نمی کردم فکر می کردی خبر درست است؛ اما می بینی که همین جا در خدمت شما هستم.
معرفی هم که نکردی! در حال حاضر فقط یک حافظ به یاد می آورم که آن هم «خواجۀ شیراز» است.