نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

نامحرمانه

خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست

رهبر معظم انقلاب: به این فیلم (اخراجی‌ها) نکته دارم

پیش‌درآمد: با سلامی از سویدای دل به محضر مبارک و نورانی حضرت حجت(علیه السلام) و سلام و درود به روح پرفتوح امام راحل و شهیدان گران‌قدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس (رضوان الله علیهم اجمعین).

حمید داود آبادی را دوست می‌دارم. طول و تفصیلش بماند. در این مجال می‌خواهم به روایت ایشان از دیدار با مقام معظم رهبری بپردازم که بنا به هر دلیل پس از نگارش، از وبلاگش و از سایت ساجد حذف گردیده است و در پست پیشین همین وبلاگ نقل شده است.[+] داودآبادی در این روایت اشکالی را که رهبر معظم انقلاب به فیلم اخراجی‌ها وارد دانسته بودند سانسور کرده است. بنا ندارم به اخبار محرمانه رو بیاورم، بلکه فقط با توجه به یادداشت داودآبادی چند خط قلمی می‌شود. امیدوارم دوستان با دقت بخوانند تا لازم نباشد در پاسخ به برخی کامنت‌ها به فرازی از همین یادداشت ارجاع دهم.    

 

  

از واقعیت تا نمایاندن: ابتدا بگویم که وقتی حمید داودآبادی در این زمینه ذی‌نفع است، طبعاً روایت خودش از این دیدار ملاک ارزیابی نخواهد بود. چه بسا دیداری واحد و سخنرانی‌ای که عیناً از صدا و سیما پخش شده است، در رسانه‌های مکتوب با اختلاف 180 درجه‌ای روایت شده است. لذا همواره در روایت‌های مکتوب، آنچه نمایانده می‌شود، با واقعیت فاصله دارد. به ویژه اینکه داودآبادی تصریح نکرده جملات را از حافظه نوشته یا از فایل ضبط شده پیاده کرده است و در فرض اخیر آیا فایل صوتی قابل ارائه است یا خیر؟!   

    

نکته‌ای که سانسور شد: داود آبادی بیت الغزل دیدار با رهبر معظم انقلاب را سانسور کرده است. در روایت ایشان می‌خوانیم:«البته من یک نکته هم به این فیلم دارم، بگم؟ (که البته چون آقا گفت که تشخیص داده است تا این نکته را جایی مطرح نکند که باعث سوء استفاده دیگران شود، نکته بجا و زیبای آقا را این جا نمی گویم.)» ابتدا سؤال می‌کنم که آیا تمام جملات رد و بدل شده در آن دیدار عمومی بوده است؟ آیا در یک دیدار کمی عمومی‌تر و در دیدرس رسانه‌ها حضرت آقا می‌فرمودند که:«آقای داودآبادی گل ... شما چقدر چاق شدین ...» چگونه است که نکته‌ای که آقا به فیلم وارد می‌دانند فقط برای استفاده شما بوده است، و سخنانی را که مقدمه‌ای برای بیان این نکته محسوب می‌شود، برای استفاده‌ی عموم مناسب دانسته‌اید؟! اینجاست که فاصله‌ی میان واقعیت و نمایاندن با چشمان غیر مسلح هم قابل رؤیت است. به اعتقاد نگارنده نکته‌ای که سانسور شده است، به همان اشتباه کلیدی دهنمکی در اخراجی‌ها باز می‌گردد که دل سوخته‌ی بسیاری از ایثارگران و خانواده‌های معظم شاهد را خون کرده است. کاش این بخش مرد و مردانه روایت می‌شد تا حمید داودآبادی به نمایاندن و جوسازی متهم نباشد.  

  

   

اشتباه دهنمکی کجا بود؟ به نظر شما چه اتفاقی رخ می‌داد که شب عملیات یا روز حادثه، آن برادر رزمنده، شهادت را از عسل شیرین‌تر می‌یافت و خداباورانه به استقبال خطر می‌رفت؟ در زمان صلح و یا در پشت جبهه، استشهادی بودن آسان است، اما آن هنگام که مهلکه‌ی مرگ و زندگی‌ برپاست و به صورت جدی پای جان درمیان است، شهادت طلبی و دست از جان شستن نه تنها آسان نیست که اغلب محال می‌نماید و من خود خیلی‌ها را دیده‌ام که درست در همین آزمایش مردود شده‌اند و چه بسا بنده و دیگر دوستانی که از جنگ برگشته‌ایم، در همین دسته قرار بگیریم. پس آن رزمنده‌ای که با پیشینه‌ای نه چندان مثبت پا به جبهه می‌گذاشت، چگونه این چنین خداباور و شهادت‌طلب می‌گشت؟ معلوم است که فضای معنوی جبهه و طی مراحل خودسازی از بدو ورود به جبهه و پرهیز از گناهان و ذکر پیوسته و دائم، موجب می‌شد که رزمندگان اسلام دم و بازدمشان با یاد خدا باشد و در این حال برای ایشان حلاوت لقای پروردگار از هر شیرنی‌ای شیرین‌تر می‌نمود و آن نوجوان 13 ساله، تانک دشمن را در آغوش می‌گرفت و رهبر او را رهبر می‌خواند و آن خلبان آزاده، بغداد را ناامن می‌کرد و قهرمان دوران می‌شد و آن ارتشی تن دشمن را شهادت‌طلبانه به لرزه در‌می‌آورد و صیاد دل‌ها می‌گشت و قس‌علی‌هذا. اما اشتباه دهنمکی آنجاست که در اخراجی‌ها این بخش (سیر و سلوک رزمندگان و میدان قوی مغناطیس معنوی) را حذف کرده است و این اشتباه یک اشتباه تاریخی است! همان گونه که در یادداشتی به برادرم دکتر الهام گفته‌ام:«درست است که در دفاع مقدس شاهد بودیم که همه نوع انسان با ورود به جبهه متحول می‌شدند و به کمال می‌رسیدند، اما در این فیلم کجاست آن تحول و آن سیر کمال؟ و کجاست آن میدان مغتاطیسی قوی معنوی، که شخص به محض ورود به جبهه، تحت تأثیر آن قرار می‌گرفت؟ شخصیت‌های اخراجی‌ها نه تنها در میدان مغناطیسی معنوی جبهه حل نمی‌شوند (چرا که اساساً در این فیلم چنین چیزی را شاهد نیستیم) بلکه حتی در لباسشان هم تغییری مشاهده نمی‌شود! و همچنین در گفتار و رفتارشان نیز کمترین تغییری را شاهد نیستیم و این رزمندگان اسلام هستند که مورد تمسخر و طعنه و استهزا قرار می‌گیرند. آقای الهام! آن همه معنویت و رشادت رزمندگان اسلام در کجای این فیلم مشهود است که شما را ذوق‌زده کرده است؟ از قضا رزمندگان در این فیلم به حاشیه رفته‌اند و همان گونه که اشاره شد، مورد تمسخر این چند نفر هستند و این دیگر اشخاص فیلم هستند که در میدان مغناطیسی چند خلاف‌کار گیر افتاده‌اند!» [+]  

  

   

از رهبر معظم انقلاب به جز این انتظاری نیست: ابتدا به دوستان‌مان به خاطر نایل شدن به این فیض بزرگ (دیدار خصوصی) تبریک عرض می‌کنم و با یک قیاس به نفس، به شهامت ایشان برای حضور در دیدار خصوصی هم آفرین می‌گویم. در مورد برخورد ملاطفت آمیز و مهربانانه‌ی رهبر معظم انقلاب هم عرض می‌شود که مگر به جز این انتظار می‌رود؟ داودآبادی با این همه سوابق مثبت و دهنمکی با این همه تلاش (گیریم بعضاً توأم با برخی اشتباهات) چرا مورد عطوفت رهبری قرار نگیرند که گاه برخی افراد مسئله دار را با منش پدرانه‌ی خود نوازش کرده‌اند؟ دهنمکی حتماً به یاد دارد رئیس جمهوری که مورد برخورد او و گروهش بود، چگونه هرگاه لازم می‌شد مورد تأیید رهبر معظم انقلاب قرار می‌گرفت؟! همان رئیس جمهوری که خطاهایش بارها و بارها دل ارادتمندان نظام مقدس جمهوری اسلامی را خون کرد، اما همواره با عطوفت پدرانه‌ی رهبر معظم انقلاب رو‌به‌رو بوده است. دهنمکی حتماً به یاد دارد که برخی رفتارهای او و گروهش از حزب‌اللهی‌ها چهره‌ای مخدوش ارائه داد تا آنجا که ابوالفضل زرویی نصرآباد در بخشی از شعری طنز که خطاب به ماشاءالله شمس الواعظین سرود، آورد:«... می‌رسد ناگهان یکی الکی / از همین بچه‌های دهنمکی / می‌نماید تو را میان گذر / امر معروف و نهی از منکر ...» زرویی از این طنزها باز هم داشت و یارغار سید ابراهیم نبوی هم محسوب می‌شد؛ اما به یاد دارید وقتی در حضور مقام معظم ولایت شعرش را خواند، چگونه مورد تأیید و تمجید معظم له قرار گرفت؟ به اعتقاد نگارنده این نوع التفاط‌ها را اگر به حساب خودمان نگذاریم و – آن گونه که واقعاً هست- آن را از بزرگواری رهبر انقلاب بدانیم، شایسته‌تر است.  

  

   

دوست‌نمایان را تعریف کنید و یک مثال بزنید: داود آبادی در روایتش آورده:«مسعود از ناملایمات و نامردی های دوست نمایان گفت». باید گفت که احتمالاً دهنمکی از برخی انتقادات شکایت کرده است. این عرض شکایت از طرف داودآبادی به «ناملایمات و نامردی‌های دوست‌نمایان» تعبیر شده است. معتقدم اگر در حضور رهبر معظم انقلاب همین تعابیر استفاده می‌شد، حضرت آقا تذکر می‌دادند. باید به حمید داودآبادی عرض شود که تمام اینها که انتقاداتی دارند دوست شما هستند. اتفاقاً دشمنان نظام و آنها که از دفاع مقدس و از ارزش‌های انقلاب اسلامی عقده دارند، بیش از همه از فیلم اخراجی‌ها استقبال کردند و کرکر به ارزش‌های دفاع مقدس خندیدند و حال‌شان را بردند. بیایید به دوستان‌تان با دیده‌‌ی احترام بنگرید و حال که به خوبی دم از ولایت می‌زنید، برخلاف منویّات مقام معظم رهبری، در صف نیروهای خودی شکاف ایجاد نکنید! داودآبادی در ادامه مواعظ حضرت آقا را در پایداری در راه حق، برای مقابله با همین دوستان (از دید داودآبادی دوست نمایان) نمایانده است! این از شأن حضرت آقا به دور است که دوستان و یاران دفاع مقدس را به مجاهده در برابر هم تشویق نمایند! بله پایداری در راه حق لازم است و هزینه هم باید پرداخت، اما نه اینکه این جملات را در برابر دلسوختگان دفاع مقدس تعبیر کنیم. حضرت آقا حتی در مورد جناح‌های سیاسی که اختلاف 180 درجه‌ای دارند، این گونه دستور و توصیه به تقابل ندارند و اغلب به هم‌گرایی و رقابت برادرانه فرا‌می‌خوانند. چگونه می‌توان از شما پذیرفت که این جملات در مقابله با دوستان ادا شده است؟  

  

   

از ولایت هزینه نکنیم: هم نپذیرفتن اشتباهات عیب است، هم متهم کردن دوستان به نامردی و بغض و حسد رذیلت است و هم خرج کردن از ولایت برای فرار از اشتباهات ناپسند است. در فرض ناقص نبودن روایت حمید داودآبادی، همین که این دیدار خصوصی و مختص ایشان بوده است، کافی است تا فرمایشات معظم له خطاب به ایشان را اصلاحی بدانیم (آن هم به واسطه‌ی همان نکته‌ای که سانسور شده) و اگر در آن جمع منتقدین اخراجی‌ها هم بودند، آن گاه جمع بندی حضرت آقا فصل الخطاب می‌بود. این جانب هزینه کردن از حضرت آقا را صحیح نمی‌دانم، ولی آیا گمان نمی‌کنید که رهبر معظم انقلاب منتقدین اخراجی‌ها را به سعه‌ی صدر و برخورد بزرگمنشانه با اشتباهات دوستان فرابخوانند؟ آیا دوست دارید دیدار خصوصی رهبر معظم انقلاب با منتقدین اخراجی‌ها پی‌گیری و رسانه‌ای شود؟ آیا این نوع هزینه کردن‌ها و این نوع تقابل‌ها را صحیح می‌دانید؟ اگر پاسختان مثبت است بسم الله!  

  

   

حرف مفت کدام است؟ در روایت داودآبادی می‌خوانیم:«مسعود درباره این که یک نفر مدعی شده بود اگر تلویزیون اخراجی ها را پخش کند، او خودش را جلوی صدا و سیما آتش خواهد زد، گفت که آقا فرمودند: - اینها که حرف مفته ... » صرف نظر از اینکه حضرت آقا دقیقاً همین تعبیر را به کار برده باشند یا خیر، چه کسی می‌تواند خودسوزی را تأیید کند؟ آن هم خودسوزی جلو صدا وسیما را؟! خوب بله خودسوزی جلو سینما حرف مفت است، ولی همچنان انتقادات بر اخراجی‌ها وارد است و این قیاس مع الفارق است که کسی بخواهد انتقادات وارد بر فیلم را هم حرف مفت بداند!  

  

   

جنبه طنز فیلم قوی است: از ابتدا که در این باره نوشتیم، همواره گفتیم که این فیلم به خوبی از عهده‌ی خنداندن مخاطب برمی‌آید و راز پرفروشی فیلم هم همین است. اما پرداختن به محاسن موردی این فیلم بدون پرداختن به اشتباهات دهنمکی هم حرف مفت است. در روایت داود آبادی – صرف نظر از اینکه این کلمات از حافظه‌ی او قلمی شده و ممکن است حرارت آن کم یا زیاد شده باشد – درست پس از تعریف مقام معظم رهبری از جنبه‌ی طنزی فیلم، معظم له فرموده‌اند:«البته من یک نکته هم به این فیلم دارم، بگویم؟» و این‌چنین یادآور شده‌اند که تعریف از یکی از ابعاد فیلم هم بدون ذکر این نکته (بخوانید انتقاد) ناقص است. به اعتقاد نگارنده بیت الغزلِ دیدار همین نکته بوده است. رهبر معظم انقلاب در تشویق و تقدیر دستان گشاده دارند و به نظر می‌رسد که اگر این دو دوست را از میان جمع به اتاق خود فراخوانده‌اند، بیش از همه به خاطر توجه دادن به همین خطا بوده است؛ والا با طیب خاطر می‌توانستند در جمع از ایشان تقدیر کنند.  

  

   

دهنمکی فرقی نکرده است: برای ما هم دهنمکی فرقی نکرده است؛ چه آن زمان که نشریه شلمچه را چاپ میکرد و یا با موتورسیکلت در خیابانها می رفت و چه الآن که فیلم میسازد. برای ما هم همان مسعود دهنمکی انقلابی و متعهد و تلاشگر است که گاه در رفتارهایش احساس را بیش از عقلانیت شاهد بوده‌ایم؛ اما همواره او را دل‌بسته‌ی ولایت و ارزش‌ها دیده‌ایم و اگر انتقادی بر ایشان داشته‌ایم یا داریم بر برخی برداشت‌های غلط او بوده است. مثلاً آن زمان که معتقد بود: ۱- آقا مظلوم هستند و نمی‌توانند حرف‌هایشان را بزنند ۲- او این سخنان ناگفته را کشف کرده‌است(؟؟!!) و ۳- به هر نحو که صلاح می‌دانست حتی با شدیدترین وجه در پی تحقق آنها بود. نتیجه این شد که پس از توطئه‌ی کوی دانشگاه، حضرت آقا فرمودند «بارها ما این حرف را گفتیم چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمی کنند؟! حتی اگر یک چیزی که خون شما را به جوش می آورد - مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند - باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس من را هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید.» [+] نگارنده شخصاً امیدوار است تمام یاران انقلاب و دفاع مقدس همچنان که بزرگ می‌شوند، بزرگی کنند و ضمن پذیرش خطاها در صدد جبران مافات باشند و با حفظ وحدت و یکپارچگی، صف مجاهدان راه حق و منتظران حضرت مهدی موعود(عج) را فشرده‌تر سازند و بهترین یار و پیرو ولایت باشند.  

  

 

سر ما و فرمان حضرت دوست: برخی معاندین با توجه به اینکه بیش از برخی دوستان به منطقی و متقن بودن انتقادات ما به اخراجی‌ها پی‌برده‌اند، در این چند روز مذبوحانه تلاش داشتند تا با درج چند کامنت، نگارنده را به موضع در برابر رهبر معظم انقلاب وادار سازند. اینها از ولایت پذیری و بصیرت نیروهای انقلاب که یک موهبت الهی است غافل اند. ما مطیع محض مقام معظم ولایت هستیم و اگر تکلیف کنند که در این زمینه سکوت کنیم دم نخواهیم زد. سخن که سهل است، آماده‌ایم تا در راه اجرای فرمان مقام معظم ولایت فقیه سر خود را فدا کنیم که : گر دلآرام می‌زند شمشیر / سر ببازیم و رخ نگردانیم... .

دعا بفرمایید.

لینک‌های مرتبط :

روایت ناقص حمید داود آبادی از دیدار با رهبر معظم انقلاب [لینک]

آقای الهام لطفا ساکت باشید! [لینک]

سینمای گلگیر عقب: اخراجی‌ها [لینک]

جنگ به روایت اخراجی‌ها [لینک]  

 

 

مقام معظم رهبری: جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند، این نکتهای بود که میخواستم بگویم.

پینوشت: جناب داود آبادی به درخواست دوستانش متن حذف شده را ارائه دادهاند که همین هم ثابت میکند حضرت آقا بر این ماجرا نکته دارند. متن کامنت جناب داودآبادی به این قرار است:«بنام خدا. این هم نکته مهم آقا که اتفاقا در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید: نکته آقا درباره فیلم "اخراجی ها". با توجه به درخواست دوستان و بخصوص این که برخی افراد از نظر آقا برداشت منفی نکنند، متن نکته ای را که آقا متذکر شدند برایتان می نویسم:

البته من یک نکته ای هم در رابطه این فیلم دارم بگم؟ چهار پنج سال پیش از اینها ظاهرا یک نفر که ساکن آلمان باشد، کتابی نوشته که الان اسمش را یادم نیست. این کتاب درباره محلات قدیمی تهران مثل چهارراه مولوی و اسمال بزاز است. شرح حال خودش را در آن دوران سال های 25 – 30  نوشته است. خاطرات خودش را از آن دوران نوشته که قشنگ نوشته و کتاب شیرینی هم هست. شما آقای داودآبادی این کتاب را به آقا مسعود بدهید بخواند. ایشان که ظاهرا دندان پزشک هم هستند، شرح خاطرات خودش از آن دوران مثلا عرق خوری ها و الواطی هایشان را نوشته است. البته در این کتاب اهانت هایی هم به روحانیت دارد و علیه انقلاب هم مطلب دارد. مثلا درباره بسیاری از افراد محترم مطالب خلافی دارد. مثلا درباره مرحوم خندق آبادی مطالب بی ربطی دارد و اهانت هایی دارد. من خودم آقای خندق آبادی را از نزدیک می شناختم. نکته ای که من می خواست بگویم این است: در جایی از این کتاب به جنگ تحمیلی اشاره شده و نوشته است که بله، همین لاط ها بودند که جنگ را پیش بردند و به نهایت رساندند. یعنی خواسته بگوید که فقط لاط ها بودند که از مملکت دفاع کردند و دیگران نقشی نداشتند، که این درست نیست. من خواستم بگویم که این نشود که بگویند بله ما این را می گفتیم. خب ما لاط های چاقو کش و عرق خور داشتیم، لاط های خوب و مرد هم داشتیم امثال مرحوم طیب. جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند، این نکته ای بود که می خواستم بگویم. آقای عبدی هم انصافا هنرپیشه توانایی است. ایشان ترک است؟ وقتی ترکی صحبت می کند، معلوم است که عمیق حرف می زند. بازی نمی کند.»

پاسخ: متشکرم از شما. کاش از ابتدا آورده بودید. همین جا هم نکتهی مورد نظر هست: «جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.» جناب آقای داودآبادی بزرگوار. بنده از نظرات رهبر معظم انقلاب مطلع هستم که با این اطمینان قلم میزنم. سخن بنده هم همواره این بوده که آن اصالت دفاع مقدس (سیر و سلوک معنوی) در این فیلم مفقود است. خود بنده اگر بنا باشد در این باره بنویسم که در حال نگارش هستم، چند معضل بزرگ را نشان خواهم داد که تا کنون کسی جرئت نکرده نشان دهد. اما آنها را همان‌گونه که بوده، در کنار واقعیات برجستهی دفاع مقدس خواهم آورد. در این صورت آن معضلات در حد خودش و اصالت دفاع مقدس هم در جای خودش خواهد آمد.

شما فتح المبین را گویا میخواندید. در برخی سرورها اشتباها فیلتر شده. مگر بنده مطلب :«اسماعیل همه را غافلگیر کرد» را ننوشتم؟ [+] اما اسماعیل عطایی را کامل شرح دادهام. عطایی همراه با فضایل و یک بسیجی رشد یافته که فقط پوستهای از یک عادت غلط در وجود او مانده بود، نه مجید سوزوکی که هیچ تغییری نکرد.امیدوارم عادت تهمت زدن به دیگران را هم ترک کنید برادر. در اینجا هم گفته‌اید:« در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید»  باز هم متشکرم.

نظرات 15 + ارسال نظر

سلام
از دقت و تیز بینی شما متشکرم

سلام برادر
من هم از شما متشکرم.

سلام علیکم
نقد بسیار زیبایی بود.
اگه اجازه بفرمایید از این نقدر در ژست بعدی استفاده کنم؟
ممنونم.
التماس دعا
یا علی مدد./

سلام علیکم و رحمت الله
اختیار دارید دوست عزیز

موفق و موید باشید.

بنام خدا
این هم نکته مهم آقا که اتفاقا در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید:
نکته آقا درباره فیلم "اخراجی ها"
با توجه به درخواست دوستان و بخصوص این که برخی افراد از نظر آقا برداشت منفی نکنند، متن نکته ای را که آقا متذکر شدند برایتان می نویسم:
البته من یک نکته ای هم در رابطه این فیلم دارم بگم؟
چهار پنج سال پیش از اینها ظاهرا یک نفر که ساکن آلمان باشد، کتابی نوشته که الان اسمش را یادم نیست. این کتاب درباره محلات قدیمی تهران مثل چهارراه مولوی و اسمال بزاز است. شرح حال خودش را در آن دوران سال های 25 – 30 نوشته است. خاطرات خودش را از آن دوران نوشته که قشنگ نوشته و کتاب شیرینی هم هست. شما آقای داودآبادی این کتاب را به آقا مسعود بدهید بخواند.
ایشان که ظاهرا دندان پزشک هم هستند، شرح خاطرات خودش از آن دوران مثلا عرق خوری ها و الواطی هایشان را نوشته است.
البته در این کتاب اهانت هایی هم به روحانیت دارد و علیه انقلاب هم مطلب دارد. مثلا درباره بسیاری از افراد محترم مطالب خلافی دارد. مثلا درباره مرحوم خندق آبادی مطالب بی ربطی دارد و اهانت هایی دارد. من خودم آقای خندق آبادی را از نزدیک می شناختم.
نکته ای که من می خواست بگویم این است: در جایی از این کتاب به جنگ تحمیلی اشاره شده و نوشته است که بله، همین لاط ها بودند که جنگ را پیش بردند و به نهایت رساندند. یعنی خواسته بگوید که فقط لاط ها بودند که از مملکت دفاع کردند و دیگران نقشی نداشتند، که این درست نیست. من خواستم بگویم که این نشود که بگویند بله ما این را می گفتیم.
خب ما لاط های چاقو کش و عرق خور داشتیم، لاط های خوب و مرد هم داشتیم امثال مرحوم طیب. جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.
این نکته ای بود که می خواستم بگویم.
آقای عبدی هم انصافا هنرپیشه توانایی است. ایشان ترک است؟ وقتی ترکی صحبت می کند، معلوم است که عمیق حرف می زند. بازی نمی کند.

متشکرم از شما. کاش از ابتدا آورده بودید. همین جا هم نکته ی مورد نظر هست:

«جوری نشود که حرکت یک ضد انقلاب با یک انقلابی تلاقی کند.»

جناب آقای داودآبادی بزرگوار. بنده از نظرات رهبر معظم انقلاب مطلع هستم که با این اطمینان قلم می زنم. سخن بنده هم همواره این بوده که آن اصالت دفاع مقدس (سیر و سلوک معنوی) در این فیلم مفقود است.

خود بنده اگر بنا باشد در این باره بنویسم که در حال نگارش هستم، چند معضل بزرگ را نشان خواهم داد که تا کنون کسی جرئت نکرده نشان دهد. اما در کنار واقعیات برجسته ی دفاع مقدس! در این صورت آن معضلات در حد خودش و اصالت دفاع مقدس هم در جای خودش خواهد آمد.
شما فتح المبین را گویا می خواندید. در برخی سرورها اشتباها فیلتر شده. مگر بنده مطلب :«اسماعیل همه را غافلگیر کرد» را ننوشتم:
http://www.fatholmobin.blogsky.com/1385/10/08/post-4
اما اسماعیل عطایی را کامل شرح داده‌ام. عطایی همراه با فضایل و یک بسیجی رشد یافته که فقط پوسته‌ای از یک عادت غلط در وجود او مانده بود، نه مجید سوزوکی که هیچ تغییری نکرد.
امیدوارم عادت تهمت زدن به دیگران را هم ترک کنید برادر. در اینجا هم گفته اید:« در وبلاگ گذاشته بودم ولی شما نخواستید ببینید»

باز هم متشکرم.

سلام
چندروزبودکه می خواستم یک چیزهایی را بگویم ؛امافرصت نشده بود؛این دفعه هم که صفحه را بازکردم که بگویم بااینکه هیچ وقت به قسمتهای کناری وبلاگ نگاه نمی کردم خیلی اتفاقی ودرهمین حین که داشتم می آمدم پایین که برسم به نظرات به صورت کاملا اتفاقی چشمم خورد به این جمله:«ان الله مع صابرین».درسته که در متن این عنوان معنی این جمله در معنی واقعی خودش به کارنرفته اماواقعابه موقع وعالی به دردمن خورد.چون من وقتی عصبانی می شوم همه ی واقعیت هارابه صورت خودکارعنوان می کنم؛یابهتربگویم بیرون می ریزم .بعدکه فکرکردم دیدم این هم واقعیتی بیش نیست:«ان الله مع صابرین».البته دست نگارنده دردنکند خیلی خوب جواب داده اند اماهنوزهم ناگفته هایی باقی مانده است.

سلام خواهرم
در مورد آن جمله، خوب بله فیض همواره از بالا می‌رسد و این که شما اینجا و در آن لحظه خوانده‌اید به خواست خدا بوده.
متشکرم از لطف شما.
موفق باشید.

راوی 6 دی 1387 ساعت 00:51 http://www.nayeb.parsiblog.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

"علت حمایت از دولت نهم و دکتر احمدی نژاد" یادداشت جدید نائب.
www.nayeb.parsiblog.com

التماس دعا

خواهر 6 دی 1387 ساعت 10:42 http://ghalamranjeh.blogfa.com

هو الطیف
سلام استاد
همیشه از مطالب ارزشمند شما استفاده کرده ایم و مخصوصا نکاتی که اغلب موقع بیان متکلم وحده هستید و بعد کم کم فراگیر میشود و دیگران متوجه میشوند که حق با شما بوده.
اما من هنوز تعجب میکنم که چرا بعضیها بر اشتباهات خود اصرار دارند؟ اصلا تا کی میتونند اصرار داشته باشند؟ اون دنیا را چکار میکنند؟ یادمه شما در کلاس گفتید که طاقت دوباره دیدن فیلم را ندارید. خیلی از رزمندگان این طوریند اینکه دیگه قابل کتمان نیست.
راستی این آقای داود آبادی چکاره فیلم هستند؟
امیدوارم سلامتی برقرار باشد و سایه تان مستدام و قلمتان پرتوان تا استفاده کنیم.
الهم عجل لولیک الفرج.

سلام بر خواهر فرهیخته‌ام
از لطف شما متشکرم. در مورد آقای داودآبادی هم اگر از خود ایشان بپرسید بهتر است.

دعا بفرمایید.

هدایت 7 دی 1387 ساعت 19:37 http://tofan.wpb.ir

سلام ممنونم از ایمیلهایی که میفرستی
به وبلاگ من هم سری بزن ونظرت را در خصوص سروده هایم بگو
اگر خواستی میتونی از آنها استفاده کنی

گر اینجا کربلاست و امروز عاشوراست، اینک چه کسی مرا می‏خواند??!!

اگر خدا بخواهد هیئت عطش زار هم به روز است هم خودتان هم به دوستان بفرمایید قدم رنجه کنند به صرف حداقل یک چای قند پهلو ....دلمان برای جفت کردن کفش هایتان تنگ شده....

با سلام
این مکتوب را خوانده بودم.
نکات خوبی را اشاره کرده بودند.
متشکرم.

سلام
بله به نکات خوبی اشاره کرده بودند اما دوستان طوری وانمود کرده بودند که انگار رهبر صددرصد حمایت کرده اند و حال آنکه رهبر معظم انقلاب با یک ملاطفت پدرانه نگرانی خود را بیان کرده بودند.

امیدوارم همه ما به معنی واقعی کلمه به صراط مستقیم و بعد هم به پل صراط فکر کنیم و از هواهای نفسانی - که گاه ناخودآگاه به آن گرفتار می شویم - دوری کنیم.

بنده هم متشکرم.

غزه 10 دی 1387 ساعت 09:57

سلام
دیدم تو ۱وبلاگ مثل شما به داودآبادی اعتراض شده بود اما خیلی سطحی و بعضی چیزهاش براحتی قابل رد بود حالا نمیدونم کار خودشون بوده تا بعدا بگن ببینید چه الکی اعتراض میکنند چون برای شما که واقعا جوابی ندارند یا شاید م اینکه اون بنده خدا خودش ضعیف نوشته
گفتم که بدونید التماس دعا

سلام بر غزه!!!
بنده به این مسائل کاری ندارم، هر چند آدرس آن وبلاگ را هم ذکر نکرده‌اید. آنچه مسلم است اینکه به آقای داودآبادی و مطلب مورد اشاره انتقادات جدی و بدون جواب مطرح است و این جانب فقط و فقط به تکلیف خود عمل کرده‌ام.
ایدکم الله تعالی.

ضمن عرض ادب و سلام خدمت شما بزرگوار
ایام سوگواری و عذاداری سرور و سلار شهیدان آقا ابا عبدالله الحسین سلام الله علیها را خدمت شما و همه ره روان آن بزرگوار تسلیت و تعذیت عرض مینمایم و از صمیم قلب از بار گاه مقدس حسین مظلوم آرزومندم به حلجت خود برسید انشالله
دست حق یارتان
برادر کوچکتان سید حسین از غربت غریب
جانم فدایت یا حسین مظلوم

مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ بر اسراییل غـــــــــــاصب

سلام برادر
متقابلا تسلیت عرض می‌کنم.
دعا بفرمایید.

اهل تبیان 11 دی 1387 ساعت 13:12 http://www.tebyan.net

سلام
من مطلعم که حضرت آیت الله العظمی خامنه ای خیلی بیشتر از این حرفها از اخراجیها دلگیرند اما همونطور که جناب عالی گفتید با همه با عطوفت برخورد میکنند.

سلام بر اهالی تبیان

از شما متشکرم.
دعا بفرمایید.

بنام حضرت دوست
این را برای (اهل تبیان) مینویسم:
مبارک است. چه علم غیبی دارید. این را بروید از بزرگترهایتان بپرسید این که می گویید آقا دست پدرانه به سر همه می کشد یعنی چه؟ میخواهید بگویید آقا با همه این گونه برخورد می کند؟ این کلام جز نفاق چه معنی میدهد؟ اصلا چرا آقا نه تنها دست پدرانه به سر برخی مدعیان نکشیده، که توبیخشان هم کرده. پس این چیست؟
هر آنچه بود عین جملات آقا در آن دیدار ذکر شد. حال شما میخواهید تکذیب کنید یا تفسیر، خود دانید.
فقط راه را گم نکنیم و ولایت سلیقه ای و نفسانی فریبمان ندهد.
نشویم آن دوست خودسوز که گفت:
"حالا که نظر آقا این است من خفه می شوم."
از این جملات چه بویی احساس میشود؟ یاد نهروان نمی افتی؟
علی جز از این گونه مدافعین بدقلق ضربه خورد؟!
به قول مولا علی (ع):
حق را ملاک شناخت اشخاص کنید، نه اشخاص را ملاک شناخت حق.
حق یارتان

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
السلام علینا و علی عبادالله الصالحین

فراموش نکنید که ما کلام حضرت آقا را از زبان معظم‌له نشنیده‌ایم و از قلم شما دیده‌ایم و در همان روایت شما هم مشخص است که ایشان نکته دارند. در توضیح تکمیلی شما هم آمده است.
در تمام موارد به روشنی و با منطق قوی توضیح داده‌ام، حتی در مورد خودسوزی، و گفته‌ام که بله خودسوزی حرف مفت است اما انتقادات بر اخراجی‌ها وارد است و حرف مفت نیست.
اکنون دیگر برای شما متاسفم. دیگر با دلی آرام و قلبی مطمئن این سخن را پس می‌گیرم که «داودآبادی را دوست می‌دارم».
به خود بیا برادر! به خود بیا!
آقا حمید بزرگ شو!
گلی به جمال آن آقا که گفته در مقابل حرف آقا لال می‌شوم. شما در برابر نکته آقا به جز سانسور و جوسازی و روایت یکسویه چه کردید؟ گلی به جمال آن آقا برادر، گلی به جمال آن آقا!
این جمله را هم سعی کنید به کار بندید که به عمل کار برآید:
فقط راه را گم نکنیم و ولایت سلیقه ای و نفسانی فریبمان ندهد.

عاقبت به خیر باشید.

بنام حضرت غفار
سلام
والله و به همین ایام عزیز قسم یوم القیامه جلویتان را به خاطر تهمتها و اکاذیبتان خواهم گرفت. عیبی ندارد بخند. ولی قیامت و یوم الحسابی هم هست. من که شکر خدا یک کلمه اضافه و دروغ در آن گزارش دیدار با مولا و عشقم ننوشتم و حتی همان دوست خودسوزتان پیگیری کرد و جواب مثبت هم گرفت و ره به جایی نبرد ولی شما شدید هیزم آتش نفاق که باید جوابش را بدهید. حتی یک کلمه هم از آن دیدار اشتباه و ... نبود. چه برسد به قول شمایان، تخیلی و دروغین!
به قول اباعبدالله (ع):
اگر دین ندارید آزاده باشید.
منتظر باش حتما باید بدهی دینی و اخلاقی ات را به من و مسعود بپردازی و هیچ راه خلاصی هم نداری. البته اگر به آخرت باور داری!

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
متاسفم که در مقابل شما قرار دارم. قلم من باید دشمن‌شکن باشد نه دشمن شاد کن. واقعا متاسفم، و اما بعد.
همان طور که هر دل بی‌آلایش و هر عقل سلیمی می‌تواند بفهمد، این یادداشت با استناد به خاطره خود شما نوشته شده است. چه کسی از تخیل و دروغ سخن گفته است؟
ما و شما قیامت را باور داریم، پس چگونه به راحتی در کامنت‌های قبل و همین کامنت این همه تهمت بی‌دینی و ... می‌زنید؟
شما شاید چک سفید دارید؟ شاید گمان می‌کنید که از شما در باره این تهمت‌ها سوال نخواهند کرد؟ امیدوارم این خوش‌خیالی کار دستتان ندهد.

اما دوست خودسوز: کدام دوست را می‌گویید؟ من حتی اسمش را نمی‌دانم. ممکن است در میان کسانی باشد که گاه کامنتی رد و بدل کرده‌ایم اما هیچ ارتباط بیرونی با هیچ کدام از منتقدان اخراجی‌ها ندارم. همیشه هم از مصاحبه فرار کرده‌ام. می‌دانید که خبرنگاران از نظرات چالشی استقبال می‌کنند. این‌جانب، خدا می‌داند که فقط و فقط از سر تکلیف می‌نویسم و اگر خاطر کسی را مکدر می‌کند (که گاه گزیری نیست) پورش می‌خواهم، اما ذره‌ای از نظراتم را پس نمی‌گیرم، چرا که علما و منطقا و حقا به این معانی رسیده‌ام و هیچ‌گاه حق را به پای مناسبات روزگار قربانی نخواهم کرد.

خوب است کمی بالا بیاییم و از بالا به قضایا نگاه کنیم. این گونه قضاوت آسان‌تر خواهد بود. خوب است بزرگ شویم. خوب است همچنان که بزرگ می‌شویم بزرگی کنیم و اگر بلد نیستیم خوب است سیره‌ی بزرگان را مطالعه کنیم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد